زنانه

یک تجربه!!!

زنانه

یک تجربه!!!

همخونه ایز ا کول پرسن!!!


نزدیک ظهر زنگ میزنه احوالپرسی.میگه چه خبر؟چی کارا میکنی؟ میگم هیچی! یه آهی میکشم میگم امان از سربه زیری! میخنده و میپرسه چرا؟چی شده؟

میگم خب دیگه اگه سروگوشم میجنبید الان تک و تنها ننشسته بودم. دوست پسرم اینجا بود!!!صبح تا شب تنهام تو هم که نمیتونی از اونجا بزنی بیرون.خونه خالی.موقعیت کاملا سیف!!!


میگه دیگه دوست پسر پیدا کردن برات سخت شده!(خودش که با اصرار میگفت نه گفتم آن جنرال

 دوست پسر پیدا کردن سخت شده نه برا تو!)


میگم آی  آی آی برا من سخت شده؟


_نه به خدا.برا همه!!! تازه این که حرف من نیست حرف آوریل ه!(دوست من که به تازگی از شوهرش جدا شده و تا 2 ماه پیش میگفت دیت کردن سخت شده و حالا یه دوست پسر پیدا کرده و کلا ما رو بوسیده گذاشته کنار!!! امان...)


* نه دیگه سخته برام دیگه؟ حالا بذار یه امتحانی بکنم!


_تو هم منتظر بودی که من بهت پرمیت بدم دیگه؟؟؟


*آره دیگه به هر حال اجازه م دست تو هستش!


_حالا کجا قایمش کردی؟تو کمد؟؟؟


*



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد