زنانه

یک تجربه!!!

زنانه

یک تجربه!!!

عصبانیمممممممممممم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خدایاااااااااااااااااااا

بالاخره بغضم شکست.بالای سر کرفسهای خورشت فردا وایساده بودم تا به اندازه سرخ شن.

سیگارم لای انگشتام بود.ناخنامو تازه شلاک کرده بودم.نمیدونم چی شد؟شاید یاد اولین سیگار یواشکیمون افتادم تو اون ظهر تابستون توی بهارخواب خونه ما؟شایدم لاک قرمز دستام یاد آخرین باری که دیدمت و لاک دستات که قرمز بود افتادم.لاکت قرمز بود اون روز؟؟؟

اشکهام لای دود سیگار با دستهای لاک قرمزی و ابروهای تازه برداشته م و دیگ قورمه سبزی که میجوشید و کرفسهایی که داشتن سرخ میشدن تا فردا دم اومدن مهمونا به گوشت و پیاز داغی که الان داشت یه گوشه دیگه میجوشید مخلوط عجیب و مضحکی رو درست کرده بودن.آخرین باری که باهات حرف زدم داشتم خورشت قیمه میپختم پای همین گاز.به حرفات گوش دادم؟یادم نیست؟! گفتی موهام داره میریزه.حواسم بیشتر به سیب زمینی هام بود تا به تو!!!گفتم قرص آهن میخوری؟اونجا سرد و کم آفتابه ویتامین دی بخور. گفتی خیله خوب بابا خانم دکتر بازی در نیار!

گفتی دلم میخواست از این آقای دکتر بپرسم با دوست من چیکار کرده؟؟! خندیدم.گفتی نه راستی راستی! دیگه نمیشناسمت.شعرات چی شدن؟نقد درمانی چی شد؟؟؟ الان هروقت زنگ میزنم داری یه چیزی میپزی!!؟

الان نشستم دارم عکساتو نگاه میکنم.الان دیگه میدونم چرا موهات میریخته.چرا چندوقت بود دیگه حاضر نبودی ویدیو چت کنی.

امروز صبح که مامان بهم گفت انگار تو مغز من هم یه تومور در اومده.داره همه خاطراتتو میخوره.

داره مغزمو میجوه.داره همه اطلاعاتم شیفت دیلیت میکنه.کی بود که برام سی دی فروغ خریدی؟تولد من بود یا تولد تو که با هم رفته بودیم شهر کتاب؟؟؟

نمیدونم چرا یکی داره با صدای غصه دار تو مغزم میخونه تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی؟