زنانه

یک تجربه!!!

زنانه

یک تجربه!!!

1390!!!!!!!

1370 فکر میکردم 1380 چی میشه.

1380 داشتم برا کنکور میخوندم و هیچ فکری نمیکردم.

1381 دانشجو بودم.

1382 سال تحویلشو کاملا به یاد دارم.داشتم تلوزیون نگاه میکردم تو تاریکی و فک میکردم 10 سال دیگه کجام و چی میشه و نمیدونم چرا همخونه یه جای مغزم  وول میخورد.

1385 با همخونه سر سفره هقت سین نشسته بودیم!

1387 اولین تجربه تنهایی من بود.

1389 سال تحویل مهمون داشتیم شام درست کرده بودم.سبزی پلو و ماهی و کوکو و... چقدر خوشحال بودم و نمیدونستم سالی که داره میره چه مصیبتی برا من داشته.

امسال هر چی بیشتر به سال تحویل نزدیک میشه بیشر غصه م میشه.یاد تلفنایی می افتم که هیچوقت جواب داده نشد.پیام تبریک عیدی که هیچوقت به دست صاحبش نمیرسه و صدای شادی که دیگه هیچوقت نمیشنوم.

یه صدایی مدتهاست که تو گوشم زمزمه میکنه.

همیشه پیش از انکه فکر کنی اتفاق می افتد.