زنانه

یک تجربه!!!

زنانه

یک تجربه!!!

افسوس که گذشته دیگه برنمیگرده...

بخوام باهاتون روراست باشم کل قضیه‌ از اونجا شروع شد که یکشنبه مامان می‌خواست با دوربین سوپر پرفشنال من عکس بگیره و دوربین شارژ نداشت.باطریش ریغ رحمت سر کشیده بود.مامان با موبایل خودش،من و همخونه عکس گرفت اما این مانع نشد که غر نزنه و نگه مگه تو با این دوربین عکس نمی‌گیری؟؟! راستش حسابی‌ رفتم تو فکر،بار آخری که با دوربینم عکس گرفتم کی‌ بود؟کجا بود؟ عدم عکاسی من البته برمیگرد به نا علاقمندی همخونه جون به هنر عکاسی.مثلا شما فکر کن ما یه فایل عکس داریم به اسم وکیشن. عکسای این فایل مجموعه ا‌ی از تصاویر من و همخونه جان در راهروهای هتلهای مختلف. این سوال تو ذهن من به وجود اومده که آیا ما مخالف تمدن گذشته ،تاریخ و باستان شناسی‌ هستیم؟ ما ضد هنر هستیم؟ ما چی‌ هستیم؟؟!