زنانه

یک تجربه!!!

زنانه

یک تجربه!!!

روزی که خواستگار آمد

زاستش من یه پستی خوندم در مورد شب امتحان و به قول معروف اکسکیوزای بعدش(البته برا استاد مربوطه)

من کلا در خلقتم یه اشتباهی شده من احتمالا ایکس ایگرگم.حالا چه جوری رفتم تو جلد دختر فقط خدا میدونه.

همه کارای من شبیه پسراس خیلی عجول شب امتحانی و کلا بزن دررو هستم.

حالا این جریان مربوط میشه به یه شب امتحانی که باید میرفتیم دنباله باباهه فرودگاه.از اونطرف هم شب قبلش تا صبح یکی از رفقا خونمون بود و مشغول بودیم و تو هپروت.خوب طبیعیه که صبحشم تا عصر خواب باشی و عصر تا شبم برا یه رفیق دیگه توضیح بدی که چرا دیشب ایشون تشریف نداشتن.

خلاصه که نصفه شبم رفتیم دنبال بابا جون و تا صبحم مشغول تقصیم غنایم بودیم.ساعت هشت هم مامانه اومدو ما رو فرستاد سر امتحان گفت نری صفر میشی.حالا برو یه کاریش بکن!!!

فک کن حالا ما کل ترم هم به دلیل تداخلش با ساعات بیکاری همخونه جون کلا دو جلسه سر کلاس رفته بودیم نه بیشتر.

البت که به دلیل حضور دایم تو بیمارستان و مطب فک و فامیل یه چیزایی حالیم بود ولی این یه چیزایی در حد جزایر لانگرهانس در برابر جزیره استرالیا بود.

خلاصه که بعد امتحان استادو خفت کردم و گفتم که من خراب کردم.ایشون هم عینکشونو زدن و یه نگاهی به ما و قد وبالا وهیکلمون انداختن و فرمودن که به جا نمیارن!وای وای!!!

دیگه کلی توضیح دادم که به اصطلاح ساعتای کاریم تو بیمارستان کرش داره با کلاس ایشون بنده خدا کلی تف و لعنت به سیستم برنامه ریزی شخمی دانشگاه فرستاد و بعدم بنده دیگه تیر آخرو زدم که آره من دیشب بله برونم بوده و تنونستم بخونم و دوهفته هستش که استرس دارم و این حرفا و لوس بازیا.

دیگه کلی تبریک گفت و چندتا عروس هم به دممون بست و گفت برو بابا جون خیالت راحت باشه.

نمره ها هم اومد من نه تنها پس شده بودم که ۱۵ هم گرفته بودم.

یه چندوقتی با اون نمرهه حال کردم و بعدش دیگه فراموشم شد.


گذشت تا اینکه عموم یه روز که پیشش بودم گفت دکتر فلانی برا پسرش دنبال یه دختر میگشته و به عموم گفته تو نداری؟؟؟ایشون هم فرموده بوده بودن که مال ما که رفت ولی داداشم یکی داره حاللا بماند که بنده و عمو جان چه دادو بیدادی اون روز عصر با هم داشتیم.

قرار شد که اول آقا دکتر و بابا دکتر اول به صورت تصادفی مثلا منو تو مطب عمو ببینن و بعدش اگه منم موافق بودم تشریف بیارن.

دیگه خودتون میتونین حدس بزنین آقای دکتر کی بود دیگه؟؟؟

بعله استاد محترم.

نظرات 7 + ارسال نظر
مهرناز شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ب.ظ http://beautifulsmile.blogsky.com

چه با حال..
خوب دوباره عروسی می کردی ; )

بوبو سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:12 ق.ظ

خیلی باحال بود
دوست داشتم قیافتو میدیدم:)))))
حالا دوست ما یه استاد رو یه ترم کلاسشو پیچوند که استاد من بچه شیر میدم اگه خونه نرم ال میشه بل میشه..
استاد هم که قبول کرد بعد اعلام نمرات گند کار در اومد که این خانوم ازدواج هم نکرده!!!!!!
تو دانشگاه سوژه ای شده بودا:))))
حالا نتیجه ی خواستگاری چی شد؟؟؟

پرنیان دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:20 ق.ظ http://missthinker1992.blogfa.com

خیلی عالی بود کلی خندیدم :))
قیافهء آقای استاد وقتی ببینتت واقعا دیدنیه!! :))
با اجازه لینکت می کنم :)

بانو دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:48 ق.ظ

جدی جدی استاد بود...
حالا رد شد یا قبول... می گفتی بعد از امتحان بله برون به هم خورد...

چای گرم شب‌های امتحان یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:07 ب.ظ http://marina60.persianblog.ir/

اخ اخ...چه بد شانسییییییییییییییییی ...چی گفت استاده بهت؟!

Mahsa یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:00 ق.ظ

خوبه اینجا اومدی تند تند اپ می کنی داره ازت بیشتر خوشم میاد

باران یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ق.ظ http://www.azamgoli.mihanblog.com

ســـــــــــــــلام
وبلاگ جالبی دارید
خوشحال میشم که قابل بدونید وسری هم به وبلاگ من بزنید.
*** قدرت تفکر مثبت ***
اگه مایل به تبادل لینک هستد لطفا برام پیام بذارید.
به امید موفقیت روز افزون شما در این زمینه
منتظرتون هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد