زنانه

یک تجربه!!!

زنانه

یک تجربه!!!

داستان یک عروسی/فی فی JLO


نمیدونم چرا چندوقته که میخوام بیام اینو بنویسم.هر روز این جریانه تو مغزم وول میخوره.هربار که با داداش جانم حرف میزنیم این ماجرا هم درونش میگنجد.

و حالا جریان چیه؟؟؟نامزدی دوست صمیمیم که با خاطرش عنر عنر پاشدم رفتم ایران.

این دوستم که میگما یعنی خیلی دوستیم با هم باباهامون با هم همکلاسی بودن و من خاطرات دوران شیرخوارگی دارم با ایشون.حالا چرا اینو میگم؟چون من بدجور در بطن این جریان جا خوش نمودم!!!

من پنج روز بعد از عروس رسیدم ایران که میشد دو هفته قبل از عروسی.

چند روزی که فقط به جیغ و خوشحالی گذشت تا اینکه ده شب به عروسی خواننده گروه ارکستر/دی جی زنگ زد و گفت که متاسفانه مادرش فوت کرده و نمیتونه شرکت کنه تو مجلس.این دی جی که میگم تقریبا تو یه بازه زمانی مثلا ده سال شما فرض کن تمام مجالس این مملت رو برگزار کرده بود و ما هیچکی رو نمیشناختیم در این حد که از فدراش تو نیازمندیهای همهری دنبال دی جی میگشتیم!!!

با خودش تماس گرفتیم و گفتیم دستمون به دامن نداشتت یکی رو معرفی کن. اون بنده خدا هم یه لیست داد دست ما که تماس بگیریم و بگیم ایشون معرفی کردن.حالا الان کیه؟؟؟(اون موقع!) فصل عروسی!!!به هرکی زنگ میزدیم برا دو ماه دیگه وقت میداد! دیگه به اینجا رسیده بودیم که آقا جون خون خودمون رو کثیف نکنیم و خودمون یه نوار میذاریم شادی میکنیم دیگه مگه چیه؟؟؟

تو این فاصله یکی از اون عزیزانی که بهشون زنگ زده بودیم زنگ زد و گفت عروسی اون شبم کنسل شده چون مادربزرگ دوماد مرحوم شدن.اینقدر ما خوشحال شدیم که نگو برا روح اون تازه گذشته هم خیرات دادیم که خودش نمیدونست چه لطفی به ما کرده!

در  این نقطه بوذ که عروس گفت بریم یارو رو ببینیم و یه سری آهنگ خودمون رو بهش بدیم.آقاهه ساعت یازده شب به ما وقت داد که بریم دیدنش!

دیگه ما بعد از پیچیدن بیش از هزار دلمه(دوست من ترک هستش من نمیدونم بقیه ترکها چگونه اند ولی تو برنامه های این فامیل زیاد شرکت کرده ام و مهم نیست که کیترینگ مراسم رو کجا انجام میده اینها حتما خودشون دلمه و کوفته آماده میکنن و میدن که با شام سرو بشه!) ساعت 11 رفتیم دیدن آحای دی جی! حالا اینجا رو داشته باشین.من کلا مانتو تو کارم نیست هرچیز گل و گشاد و بلندی رو به عنوان پوشش استفاده میکنم ایضا عروس خانم هم! خلاصه که ما داغون داغون لهه له رفتیم اونجا و یه سی دی هم بردیم که توش یه سری آهنگهای ترکی و یه سری آهنگهای سوپر قدیمی بود شاهکارش هم لب کارون!!!

آقاهه ما رو که دید کپ کرد! همون اول هم قیمت و گفت که ما از ترسمون مه یه دفعه یه هفته مونده به عروسی ایشونو از دست ندیم نصفشو اول کاری دادیم.

سی دی مون رو خیلی مودبانه دادیم و گفتیم آقا جون ما میخوایم طبق این تم باشه موزیک اون شب. سی دی رو گذاشت بعدش یه سری از رو تاسف تکون داد و گفت اینا همه قدیمیه.گفتیم نه همینا خوبه. حالا این هی سی دی رو بالا پایین میکرد و جدید ترین آهنگی که توش بود تو عزیز دلمی منصور بود!!!

یهنی هرچی آهنگ قری مال دوره کودکی و نوجوانیمون بود ما جمع کرده بدیم تو این سی دی بدبخت.

خلاصه که یه نگاهی بهمون کرد و گفت خب باشه دیگه دیره و من مزاحمتون نمیشم ما فهمیدیم که باید خلوت کنیم. رفتیم خونه فرداش زنگ زد که یه سر تشریف بیارین. دوست جون سکته زد که یارو میخواد بگه نه!

رفتیم. ما رو نشوند و گفت من یه سری از کارای خودمو براتون آماده کردم شما گوش کنین ببینین خوشتون میاد؟ گفتیم بفرما.آقا شروعش با آهنگ آیم س8ک8س8ی اند آی نو ایت بود. دیگه هرچی آهنگ خارجی با ناموسی بشکن بالا بنداز بود این تو برنامش جا داده بود!

بهش گفتیم برادر نمیخوایم که ورزش کنیم میخوایم برقصیم.قصه رو کوتاه میکنم که با نارضایتی رضایت داد که ما با همون آهنگای داغون خودمون برقصیم!

موقع بیرون اومدن بهش گفتیم برا تانگو شما برنامتون چیه ایشون با خنده فرمودن برنامه خودتون چیه؟؟؟گفتیم Better today خوبه؟ فرمودن این دیگه مال چه قرنیه؟؟؟گفتیم بابا این خیلی معروفه برا تانگو! Coffey Anderson شما نمیشناسی؟ با همون خنده فرمودن خیر! گفتیم اوکی این آی پاد ما دست شما باشه این توش هست! براش هم اوردیم که بدونه کدومه!

خلاصه که شد شب عروسی یه بار هم قبلش زنگ زدیم که آقا جون این آی پاد ما رو بیار اون شب.

رفتیم آرایشگاه و به قول عروس بعد از یه سال خودمون رو خوشگل کردیم.

داداش عروس تعریف میکرد که دی جی جان که رسیده بوده به باغ زنگ زده بوده دبل پک با برادر عروس برا آدرس!!!

بعدم که ما اومدیم و سراغ آی پاد جان رو گرفتیم ایشون باورشون نمیشد که ما همونی هستیم که آی پاد رو در اختیارشون قرار دادیم!!!

خلاصه که به قول مامان جان ما سرخاب و سفیداب مرا زیبا کند. و بنده هم در گوشه ای میگویم نه همین لباس زیباست نشان آدمیت!

آره بابام جان.خلاصه که به قول مادر محترممون ما شورانگیزی هم از خودمون دراوردیم که در دیکسیونر مادر ما شورانگیزی مخلوطی از رقص بانو جومیله و ادا و اطوار خانم شهناز تهرانیست!!!

که ما از این هنرهای دستی توی کیسه مارگیریمان بسیار داریم!!!

آخر شب هم آقای دی جی جان به ما گفتن لباسمان بسیار زیباست ما هم فرمودیم مرسی JLo هست تا چشم ظاهر بینشون درآید! و طلب شماره کردند که فرمودیم ما ایران نیستیم و برای عروسی یار دبستانیمون اومدیم!!! صدایش را هم در نیوردیم که همخونه ای هم داریم باشد که دلشان و مات*ح*تشان بیشتر بسوزد.

Better Today

تبریک

زنگ میزنم به مامان دیروز برام پیغام گذاشته بود چون من تو شهر نبودم که جواب تلفنشو بدم.

رفته شیراز از تو شاهچراغ بهم زنگ زده بود و صداش با صدای همهمه مردم قاطی شده بود میگفت زنگ زدم که هر حاجتی داری خوت بهش بگی.

امروز بعد از صد بار بالاخره تونستم بگیرمش. با همکاراش رفته بود یادم افتاد روز معلمه بهش تبریک گفتم.گفت خانمها هم اینجان صبر کن! قطع  کرد و خودش گرفتم خلاصه خانمی که شما باشین من امروز تقریبا به معلم های همه اعصار تحصیلیم تبریک گفتم!!!

کو فریاد رسی؟

نمیدونم چرا دست و دلم  به نوشتن نمیرود میدانم ها نمیخواهم برایتان بگویم از بیخوابی این شب هایم از اکی که دائم توی چشمخانه ام میچرخد و من مهارش میکنم از خوابهایم که او را میبینم و نمیبینم.

دلم برایش تنگ میشود و او دیگر نیست و من نمیتوانم نبودنش را باور کنم.

فکر میکنم چقدر باهوش بود و سیاستمدار.مامان من هیچوقت نفهمید کهچه کسی او را اینقدر عزیز و باارزش کرد. توی داستانهایش همیشه شاهزاده خانمها چشمهای سبز داشتند و کوهای قهوه ای و مهربان بودند و همه را دوست داشتند و من تا سالها نمیدانستم که شاهزاده خانمی که میگفت همان زن مقنعه چانه دار پوشی ست که چادر کرپ کیفی کهنه رنگ و رو رفته ای به سر داشت و او ظهرها توی کوچه می ایستاد تا از مدرسه برسد و ناهاری بخورد و برود به کلاس بعدیش برسد و کوچه خلوت باشد تا کسی دختر خانم را با آن وضعیت نبیند.

من تا سالها او را مادرم میشناختم نه غریبه ی ترسناکی که من موهایش را ندیده بودم.


این روزها با فشاری که روی اعصابم احساس میکنم مسکنم فقط اشکهایی ست که به خودم میگویم اگر او بود در دامنش میریختم تا او نوازشم کنم و بگوید اعتماد کن مادر همه چیز میشود صبر ما کمه تن خودتو نلرزون . 

چقدر دلم دعا میخواهد دعایم کنید من کم طاقتم.

!!!



Sometimes I wake up by the door

That heart you caught must be waiting for you
Even now when we're already over
I can't help myself from looking for you