هرکی هرچی دلش میخواد بگه،اما من از آدمهایی که یه رابطه رو بدون توضیح قطع میکنن خوشم نمیاد.نمیفهممشون.فکر میکنم طرف مقابل این حقو داره که بدون چرا تو یه روز تصمیم گرفتی کمرنگ شی یا بری و تو افق محو شی!!! بعضی اوقات دلت میخواد زنگ بزنی به فلانی و ازش بپرسی آقا چی شو یهو؟خوبی آیا؟(منتالی منظورمه!)
یک چیزی میگم یک چیزی میشنوید،زندگی آدمهای روشنفکر از زندگی آدمهای معمولی خیلی سخت تره. آدمهای معمولی مثل من میتونن به راحتی ناراحت شن و ناراحتیشونو ابراز کنن.هر نظری دارن درباره هر کسی بدن.عصبانی شن و دنیا رو کن فیکن کنن.به بقیه بگن که ازشون ناراحتن.دادوبیداد کنن و در موقع لازم حتا توهین و تحقیرو هم چاشنی قضیه کنن. آدمهای روشنفکر باید آروم باشن.باید بگن از فلان قضیه ناراحت نمیشم چون ارزششو نداره.فلان آدم نمیتونه منو ناراحت کنه چون من بزرگتر از اونم.من میبخشم،من عصبانی نمیشم.فلانی رو همونجوری که هست میپذیرم.فلانی فلان خصوصیت مثبت رو داره یا اونو تو من تقویت میکنه و از این دست فلان شعرها!!!
آقا مخلص کلام،شوهر دوست جانمان دارد با شدت و صورت تمام به این بانوی روشنفکر خیانت میکند و ایشون هر بار در جواب بنده که میپرسم با ایشون صحبت کردن یا خیر میگن هنوز عصبانی هستن و اصلا فکر خوبی نیست که تو عصبانیت نشست و صحبت کرد!یعنی این آقای نسبتا نا محترم حتا نمیدونه که دوست جان میدونه که ایشون میرن ددر دودور!!! به عنوانه یک آدم معمولی به شدت عصبانی هستم.