سلام
من همون آدم بدی هستم که همتون رو میخونه ولی چیزی نمینویسه.
چشمه م خشکید!
اینقدر ناگواری در این مدت بر من گذشت که...
از خونه سابقم اسباب کشی کردم.شب اول توی خونه جدید همخونه بغلم کرد و گفت اویدوارم خونه جدید برات خوشبختی بیاره.آمین
شرح این مدت رو خواهم نوشت به زودی اما فکر کنم باید رمز بذارم.