زاستش من یه پستی خوندم در مورد شب امتحان و به قول معروف اکسکیوزای بعدش(البته برا استاد مربوطه)
من کلا در خلقتم یه اشتباهی شده من احتمالا ایکس ایگرگم.حالا چه جوری رفتم تو جلد دختر فقط خدا میدونه.
همه کارای من شبیه پسراس خیلی عجول شب امتحانی و کلا بزن دررو هستم.
حالا این جریان مربوط میشه به یه شب امتحانی که باید میرفتیم دنباله باباهه فرودگاه.از اونطرف هم شب قبلش تا صبح یکی از رفقا خونمون بود و مشغول بودیم و تو هپروت.خوب طبیعیه که صبحشم تا عصر خواب باشی و عصر تا شبم برا یه رفیق دیگه توضیح بدی که چرا دیشب ایشون تشریف نداشتن.
خلاصه که نصفه شبم رفتیم دنبال بابا جون و تا صبحم مشغول تقصیم غنایم بودیم.ساعت هشت هم مامانه اومدو ما رو فرستاد سر امتحان گفت نری صفر میشی.حالا برو یه کاریش بکن!!!
فک کن حالا ما کل ترم هم به دلیل تداخلش با ساعات بیکاری همخونه جون کلا دو جلسه سر کلاس رفته بودیم نه بیشتر.
البت که به دلیل حضور دایم تو بیمارستان و مطب فک و فامیل یه چیزایی حالیم بود ولی این یه چیزایی در حد جزایر لانگرهانس در برابر جزیره استرالیا بود.
خلاصه که بعد امتحان استادو خفت کردم و گفتم که من خراب کردم.ایشون هم عینکشونو زدن و یه نگاهی به ما و قد وبالا وهیکلمون انداختن و فرمودن که به جا نمیارن!وای وای!!!
دیگه کلی توضیح دادم که به اصطلاح ساعتای کاریم تو بیمارستان کرش داره با کلاس ایشون بنده خدا کلی تف و لعنت به سیستم برنامه ریزی شخمی دانشگاه فرستاد و بعدم بنده دیگه تیر آخرو زدم که آره من دیشب بله برونم بوده و تنونستم بخونم و دوهفته هستش که استرس دارم و این حرفا و لوس بازیا.
دیگه کلی تبریک گفت و چندتا عروس هم به دممون بست و گفت برو بابا جون خیالت راحت باشه.
نمره ها هم اومد من نه تنها پس شده بودم که ۱۵ هم گرفته بودم.
یه چندوقتی با اون نمرهه حال کردم و بعدش دیگه فراموشم شد.
گذشت تا اینکه عموم یه روز که پیشش بودم گفت دکتر فلانی برا پسرش دنبال یه دختر میگشته و به عموم گفته تو نداری؟؟؟ایشون هم فرموده بوده بودن که مال ما که رفت ولی داداشم یکی داره حاللا بماند که بنده و عمو جان چه دادو بیدادی اون روز عصر با هم داشتیم.
قرار شد که اول آقا دکتر و بابا دکتر اول به صورت تصادفی مثلا منو تو مطب عمو ببینن و بعدش اگه منم موافق بودم تشریف بیارن.
دیگه خودتون میتونین حدس بزنین آقای دکتر کی بود دیگه؟؟؟
بعله استاد محترم.
چه با حال..
خوب دوباره عروسی می کردی ; )
خیلی باحال بود
دوست داشتم قیافتو میدیدم:)))))
حالا دوست ما یه استاد رو یه ترم کلاسشو پیچوند که استاد من بچه شیر میدم اگه خونه نرم ال میشه بل میشه..
استاد هم که قبول کرد بعد اعلام نمرات گند کار در اومد که این خانوم ازدواج هم نکرده!!!!!!
تو دانشگاه سوژه ای شده بودا:))))
حالا نتیجه ی خواستگاری چی شد؟؟؟
خیلی عالی بود کلی خندیدم :))
قیافهء آقای استاد وقتی ببینتت واقعا دیدنیه!! :))
با اجازه لینکت می کنم :)
جدی جدی استاد بود...
حالا رد شد یا قبول... می گفتی بعد از امتحان بله برون به هم خورد...
اخ اخ...چه بد شانسییییییییییییییییی ...چی گفت استاده بهت؟!
خوبه اینجا اومدی تند تند اپ می کنی داره ازت بیشتر خوشم میاد
ســـــــــــــــلام
وبلاگ جالبی دارید
خوشحال میشم که قابل بدونید وسری هم به وبلاگ من بزنید.
*** قدرت تفکر مثبت ***
اگه مایل به تبادل لینک هستد لطفا برام پیام بذارید.
به امید موفقیت روز افزون شما در این زمینه
منتظرتون هستم